مثنوی

محمد اسدی نژاد

شعر ها و دلسروده هایم

پاییز جمعه،غروبی کثیف ... تقویم خط خورده ای توی کیف

تصویر آبی چشمان تو ... مردی قدم زد ته راهرو

سیگار خاموش او توی دست ... او هم شبیه خودت خسته است

از پشت شیشه ملاقات مات ... تصویر این زندگی خورده کات

افسردگی ها و خندیدنت ... از پشت گوشیش بوسیدنت

بوسیدن گونه های کِرم ... محصول نطفه درون رحم

ترسیدن از روزهای سیاه ... تنها شدن روبه روی سپاه

دیوار تو خالی و پر ترک ... رفتن ته سرزمین درَک

چشم انتظار خبرهای مرگ ... رقصیدن سنگ ها با تگرگ

در ابتدای جهان کبود ... تقویم خالی برای چه بود

خون های لخته بروی بدن ... مهمان ناخوانده را پس بزن

تیغی که آهسته هی می خزید ... تا ناف این زندگی را برید

لرزیدن دست بی استرس ... کوچ مسافر که بی آدرس

دارد به راهش،،ادامه نداد ... او رفت و عمریست نامه نداد

تفسیر سگ پرسه ها را نپرس ... آرام خوابیده با ماه،قرص.

 

شاعر : محمد اسدی نژاد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 3 خرداد 1393برچسب:مثنوی محمد اسدی نژاد وزن کم استفاده شده,ساعت12:12توسط محمد اسدی نژاد | |